رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

یک کارت برای چندنفرقسمت اول

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۷ ب.ظ

نگران نباش سوزی اصلا نگران نباش مارگارت به فکرماهست همیشه به فکرماهست.این سخن جوزف که معلولیت بینایی شنوایی داشت به خواهرش سوزی بود.

هردومعلولیت روانی ناتوانی در نه گفتن داشتندوقادربه حرکت نبودند.هوابسیارسردبود.پدرآنهابه هیچ عنوان مسئولیت پذیرنبودوتمام خرج آنهارامارگارت بادرامدناشی از پس اندازخوددربانک وسودآن و همچنین نوشتن رمان های مرتبط بافقروسرمایه گذاری وسیاست های کثیف اقتصادی وغیره میپرداخت.مارگارت اهل گدایی نبود.تنها به استقلال مالی فکرمیکردکه پشتوانه آن کارت یارانه پدرش بود که ازقضاتمام یارانه وسبدکالای خانواده درآن واریزمیشدوپدرش آنرابخاطرولخرجی وخوش گذرانی دودمینمود.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی