رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

هری پاترجلدنهایی قسمت اول

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ

هرروزبایدخیره میشدبه چیزهایی که دوست نداشت.چوبدستی مرگ رادوست نداشت.خواب بدبخت های زیادی رامیدیدکه روی زمین  پخش هستند.دست ازپاخطانمیکرد.

دلش نمی خواست فردی اوراکنترل کند.کنترل معنی قفس داشت.صاحب فرزند شده بود.پسرش هم عاشق جادوگری کردن بود.34ساله بودوپسرش17ساله بود.گل های مختلف رادورتادورپسرش می‌ریخت تاهنگام خواب شیاطین سراغش نروند.وابستگی شدیدی به پسرش داشت.یک روزنمیتوانست راحت بخوابد.

سوپ.ماکارونی.استیک.همدل غذایی فرزندش بودند.فرزندش حس تنهایی داشت او هم حس کنترل شدن داشت.میخواست چوبدستی مرگ رابرداردوهرکاری دلش خواست بکند.درعین حال ویروسی مرموززیرناخن انگشتانش اوراآزارمیداد.باغ دکه ویروس مرگ بود.سیب ممنوعه پیوندی ناخوشایندبوجوداوداد.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی