نورحقیقی قسمت اول
اتفاق میافتادچه میخواست وچه نمیخواست مجبوربودمطابق دستورالعمل هارفتارکندامااوهمه رایک مشت دستورالعمل میدیدکه مجانین تاییدکرده باشندخصوصااین رفتارکه به خانواده ودوستان اوبرچسب میزدندکه جنون رهایشان نمیکندفکرش رابیشتروسوسه نوشتن مینمود.
اوتنهادریتیم خانه به دنیانیامده بودفقط به علت منحرف کردن اذهان عمومی انگارآنجادرقصرپادشاه چشم برزمین شطرنجی به معادلات علامت پایان میداد.چشم های کبری فرگوسن درنهایت همه چیزرامیخواست ببیند.دانستن درهرچیزی که مانندتجاوزبه حریم خصوصی ومزاحم شدن هنگام خواب آلودگی افراددراموراجتماعی باشد.کبری فرگوسن درگیرمعادله بی رحمانه من یاسوگندی که خوردم رابود.سوگندمیخوردبه کتاب مقدس درکنارش شروع به تفتیش دین وهرقانونی که کنارش ثواب وگناه باشدبود.اودرنوع خودتک بودیک مارپل زمانی مارپل میگرددکه کنج خانه باشدودرتاریکی زادوولدفکری کرده باشد.حاشیه زادوولدفکرانسان درتاریکی برابرباناامیدی هست.همه معماگونه درذهنش تصورمیشدند.تازمانی که نورحقیقت نباشد.به همه این رامیگفت من ازهمه برترهستم.
- ۹۹/۰۴/۰۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.