رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

من برده نیستم قسمت اول

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۳۹ ب.ظ

هواسردشده بیرون نروبگذارهوامعتدل شدمهریه رابگذاراجرا.این حرف حامدباعث نمیشدکه اوچمدانش راببنددوبرودبه خانه پدرش.نگاه ملتمسانه حامداثری دردل وروح اونداشت.سردشده هوابیرون نرو.جاده ترافیکه وهواآلوده هست بیرون نرو.الکی کفش پاره نکن پول تعمیروخریدش رانداری همه برای فائزه یک معنی راداشت وآن بردگی بود.ازطرفی روحانیون درحوزه علمیه قم درهنگام گرانی سکه وبنزین ودلارمیگفتندمردی که مهریه زن رانپردازدواگرصاحب فرزندباشدبچه حرام زاده محاسبه میشود.این همه حرف باعث میشدهیچ فردی عصای دست دیگری نشودوطلاق افزایش یابد.

فائزه فکرمیکردبرده مردهاهست وبدنش سرزمین اشغالی شده واین حس تنفررادایم باخودداشت.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی