رمان ویژه

باراک اوبامادرحال بازی شطرنج باهیلاری کلینتون نگاهی به ساعت کردوگفت بایدبرم.هیلاری گفت الان؟باراک گفت آره میشله منتظره واسش کیک تولدبخرم.هیلاری گفت کیک تولدمیشله ازشطرنج بامن واست مهمتره؟باراک گفت دلم نمیخوادخانم هارامنتظربگذارم.هیلاری گفت ازباخت توشطرنج بامن میترسی؟باراک گفت هرچقدردوست داری چانه بزن ولی من به میشله قول دادم وبعدرفت.

درراه یک دخترآمریکایی برهنه که گردن وکمرش حلقه بودوبردستش بارکدقیمت داشت رادیداوراازصاحبش خریدوبرایش لباس خریدوبااوبه سمت خانه راه افتاد.

دخترتشکرکردوگفت ممنون ممکن هست شمادرآینده رییس جمهوربشویدومن تبلیغ شمارامیکنم.

باراک اوبامامیدانست که انتخابات نزدیک هست وتامیتوانست به خریدن قلب زنان متوسل میشد.

معادلات سیاسی درراه اوزیادبودمعلوم نبودچه درسرداردهرچه بودبرای آن هدف ومرکزمشخصی رادرنظرگرفته بوداوقصدداشت سمت صنعت تمرکزپول رابرای خریدن هرچیزی عوض کندامکان داشت بانک های ایالات متحده ورشکسته تراززمان دونالدترامپ گردند.امامهم این بودکه نفوذاسلام راازجهان پاک کندوخودش وفرهنگ خودش رادیکته کند.