رمان ویژه

سال سوم دبیرستان بوداووپسرعمویش قرار ازدواج گذاشته بودند.نیازساکن قم بوددختری که آرایش لایت اروپایی مینمودباپسرعموی خود که عرضه سیگارکشیدن هم نداشت قصد ازدواج داشت.پسرعموی خود رابه علت حمایت عاطفی کنارنمیگداشت.تااینکه تعداددخترانی که آرایش لایت میکردندزیادشدوپسرعموازاوروی برگرداندوتحویلش نگرفت.این اعاده حیثیت رادرخودمیدید.چراپسرعمونامردی کرد؟!نیاز حس حسادت هم داشت که درهای بهشت وعده روحانیت افکارعمومی و کتاب های مقدس رابه اومیبست.همچنان نیزمیگفت چرا؟چرا به اینجارسیدم و...؟