گرداب چاه جادویی قسمت اول
بایداون توباشه.این حرف استیو دررابطه باچاه جادوگرفائزه بود.جادوگرفائزه دختری ازنسل جادوگران عهدعتیق بودکه درعصرپادشاهی اسکندرمقدونی به چاهی عمیق انداخته شده بود.بعدازگذرزمان از چاه هروقت آبی برداشته میشدونوشیده میشدافراددچارحسی همچون علاقه به کشتن نوزادانسان پیدامینمودند.
چماق خوردن این افرادباعث میشدنسیمی همچون بادصبابه زندگی افرادسرازیرگردد.امااین افرادتازمانی که چاه وجودداشت نابودنمیشدند.
سیلویانگاه به ته چاه انداخت جزسیاهی ومارمولکی بزرگ ویک لاک پشت چیزدیگری نمیدید.
درهمین حین استیواورابه درون چاه انداخت.استیوبعدازانداختن سیلویاداخل چاه خودش هم داخلش پرید.
انتهای چاه به دنیای جادوگران وصل میشداین دنیای بزرگ ازسطح تاانتهابه شکلی ساخته شده بودکه افرادبعدازعبورجادوشده وبه شکل حیوانی که نیمه انسان هست درمیامدند.
بعدازعبورافرادواردیک گردونه حلزونی شکل میشدندومجدداانسان میشدنددرمسیرمداوم تبدیل به هیولاوانسان میشدند.
ماننداین بودکه مداوم دربین زمین وبهشت وجهنم وبرزخ وارواح مختلف شکلشان درهرساعت عوض شود.بااین اوصاف چه افرادی به آنهااعتمادمینمودند.
- ۹۷/۱۱/۳۰
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.