حمیدازهوش خود برای فرار وبه دست گرفتن اختیارات استفاده میکردازنگاه او خانم هاحکم تانک راداشتندکه میخواهنداورا مانند گوجه تبدیل به رب گوجه کنند.
او بیش ازحدموشکافی میکرداین حس را هنگام شکم سیر بودن داشت.
وقتی همه ازاومتنفرمیشدنداوراچندصباحی به دارالمجانین میفرستادندتاسرکوب عاطفی شود.برعکس او بال بال میزد که آنجابستری شود.
علل زیادی وجودداشت و یک مورد آن این بود که وقتی همه اورامجنون فرض کنند به اوگیرنمیدهند.میدانست همه خانم ها چگونه هستند همه مرض شهوت دارندو پول دوست هستند.
لزومی نداشت وقتی مجنون هست به دولت و خانم ها پول دهد.حس از هفت دولت آزاد بودن رادوست داشت.
روحانیون روی نمازوحجاب و شهادت اصرارمیکردنداومیگفت درهای آخرت با مجنون ها کاری ندارند.عاقل هابروندشهیدشوندوبعدهمسرشان برودبایک فرد دیگر ازدواج کند وبه دوست پسر بازی ادامه دهند.
- ۰ نظر
- ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۳:۱۷