رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

جادوگرنرگس قنفذالدوله وآسیابان قسمت اول

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۳۹ ب.ظ

آسیاب های آبی کمک زیادی به پسربیسوادسیستانی درکسب روزی مینمودند.امایک جادوگردرسیستان ازاومتنفربوداسم این جادوگرکه تن فروش هم بودنرگس قنفذالدوله بود.

درآمدپسرخرج کمک به یتیمان میشدوبخشی راهم صرف معیشت خودمینمود.این بخش بسیارناچیزبود.یتیمان بدست جادوگرکشته میشدند.همه آنهامیگفتندپسربیسوادسیستانی مهربان وبامحبت هست این حرف موجب آزارذهنی جادوگرنرگس قنفذالدوله میشد.

همه اهالی سیستان بیشتربادرآمدآسیاب های آبی وبادی کسب روزی میکردند.

جادوگرتصمیم گرفته بودجهت آب وبادراعوض کندنزدابلیس رفت وازاوچاره جویی کردابلیس به اوگفت جهت بادوآب مشکلش راحل نمیکندبایددرشهرشایعه بزرگی راه بیندازدمبنی براینکه آسیاب های آبی وبادی راشیاطین میچرخانند.

جادوگرنرگس بلایی که میخواست رادرسیستان جاری نمود.

افرادزیادی بیکارشدندوگرسنه وسپس مداوم سمت گناه میرفتندتاروزی کسب کنندازدزدی ازقافله هاگرفته تاهزاران عمل وحشیانه دیگر.

شیخ عبدالعظیم حسنی درنزدیکی سیستان بایکی ازحجره داران درحال نمازخواندن بودکه خبردارشددرشهرسیستان چه اتفاقی رخ داده.اوبه سمت سیستان روانه شد.شتری خریدوبه آنجارفت.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی