رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

بوالهوس هاقسمت اول

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۳۱ ب.ظ

الله اکبر.الله اکبر.الله اکبر.این حرف ننه کبری به حاجی که جلوی چشمش داشت درخانه زنابابرادرزاده خودفائزه مینمودبود.

حامدحاجی نگاهی به ساعت کردوگفت زن مگه نرفته بودی آرایشگاه الان اینجاچیکارمیکنی؟ننه کبری گفت نزدیک کعبه هم ازاین اقدامات انجام میدهی.حامدحاجی گفت دارم بهش ویتامین تزریق میکنم.

ننه کبری درمملکت عربستان نمیدانست چکارکندازشوهرش گرفته تاخاندان آل سعودهمگی مفسدفی الارض بودندالبته شوهرش نزدشیوخ بهایی معتبربودواوتوان اینکه  بگویدهمسرش جلوی چشمش چه کرده رانداشت.

رامبدلبوفروش درکنارکاخ سفیدلبومیفروخت اوازاین اتفاقات که پدرش درمملکت عربستان انجام میدادبی خبربود.بیشترسناتورهاازاولبومیخریدندالبته درآن کمی نجاست بینی هم میریخت وتحویلشان میدادتامریض شوندودست ازفروش سلاح به وهابیون وداعشی هابردارند.

رامبدمخالف عقایدواهی وهابیون دررابطه باجهان هستی بود.

ننه کبری سریع خانه راترک کردوبه رامبدپیامک دادکه هرچه زودتربه شهرش برگردد.

رامبددلارهای حاصل ازلبوفروشی خودراخرج سفربه عربستان نمودتاکه تشنج ومرض پدربوالهوسش دامان زندگی اورانجس ترنکند.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی