رمان ویژه

باغ خیال

رمان ویژه

باغ خیال

سلام خوش آمدید

نابودی بزرگ قسمت اول

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ب.ظ

یک شب که مهتاب کامل بودوبعدازیکساعت ماه گرفتگی رخ داده بوددرلحظه ماه گرفتگی فائزه الیزیدی صاحب فرزندی به اسم یزیدکوچولوشد.

یزیدکوچولودرهرسوراخی سرک میکشیدبرایش دنیای هستی یک بازی کودکانه بود.اوفکرنمیکردپدرش معاویه چه درذهن دارداوقصدداشت اورابرتخت سلطنت بنشاندتاهمه بفهمندامیرمومنان درآینده یزیدهست.

یزیدمداوم شیطنت مینمودازتجاوزدرسکس درهرانسان وحیوانی پرهیزنمینمود.اومامان فائزه راهمچون مریم مقدس نمیدانست وبااوهم آمیزش جنسی داشت.معاویه ازاین اتفاقات بی خبربود.

یزیدکوچولووقتی بزرگ شدتبدیل به ابایزیدشد.ابایزیدمداوم درحال هتک حرمت بودازهتک حرمت مکان های مقدس چون داعشی هاوچون آل سعودامروزی ابایی نداشت مداوم حاجیان مکه رابامنجنیق آتش میزدوکعبه رابامنجنیق میکوفت تاکسی سمت کعبه وچاه زمزم نرود.ازآنجاکه چاه زمزم یک معجزه الهی بوداوباالله سرجنگ داشت.الله همه چیزرامینگردازاین اعمال بپرهیزاین سخن شیوخ معتبربودکه بعدهابه عنوان رهبرامتی خاص نامیده میشدند.اوهمه چیزراخراب مینمودومیگفت علی برکت الله.این کشتگان به سمت بهشت ابدی رفتندچون من بدهستم وآنهاخوب هستنددلیلی هم تاپایان عمرنمیبینم که بخواهم خوب باشم مردخوب یک مردمرده است.اوبشدت نژادپرست بود.این نژادپرستی اودرشجره زنازاده اوادامه یافت تابه نسلی رسیدکه بین سیاه وسفیدوسرخ پوست وزردپوست فقط سفیدپوستان امتیازبیشتری داشتندوالباقی هم مرده های نظام فرعونی کنونی محسوب میشدند.

  • سیدمحسن احمدی فلاح نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

رمان وداستانک

طبقه بندی موضوعی